نامه ۳۹

سلام. حال من خوب است. نه اینکه ملالی نداشته باشم، که برای من دوری از تو ملال آور ترین است. با این حال تصمیم دارم - اگر توانی برایم باقی بماند- تا طلوع مشرقی نام آرامش بخشت، ایستاده باشم و از هجوم دلتنگی ها شکوه ای نکنم.

دوست ندارم شمعی باشم که با نسیمی عمرش به پایان می رسد. از بیدهای سربزیر هم که با هر وزشی به سویی میچرخند، بیزارم ، دوست دارم سروی باشم، - سربلند - که تنها به احترام طوفان نام مهربانت سر خم می کند.

مرا ببخش! اگر گاهی طاقتم تمام می شود و با دهانی بسته، به لهجه ی اشکها صدایت می کنم.

مرا ببخش! ... دیگر عرضی ندارم!

 شاعرانه...

حتما یه سر به بخش نظرات بزنید(‏عکسهای بمب گذاری در اهواز و ...)


نوشته شده در  سه شنبه 84/11/4ساعت  12:55 صبح  توسط عبدالرحیم سعیدی راد 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل - نامه
برای امام خمینی (ره)
دیدار شعرا با مقام معظم رهبری در سال 88
ادامه مجالهای کوتاه
[عناوین آرشیوشده]